نوحه ی بسیار زیبای عصر عاشورا - حاج غلام رضا عینی فرد
نوحه خوان دسته ی زینبیه اعظم زنجان
عصر عاشورا قیامت شد عیان در کربلا
دامنش را پر نمود از نعش بی سر کربلا
از خجالت سوی مغرب شد اگرچه آفتاب
منفعل لشگر نشد یک لحظه ای در کربلا
قتل و غارت گشت پایان سر صدا آرام شد
نشنود فریاد و ناله آه دیگر کریلا
آن زمین تشنه از خون های آدم سیر شد
دید میدان پر شد از شمشیر و خنجر کربلا
دامن صحرا چو تشت پر ز خون ماند همی
لنگر کونین را شد جای لنگر در کربلا
خیمه ها آتش گرفت از نامردان چنان
عالمی سوزد همیشه ، دارد اخگر کربلا
کرد اطفال از دل آتش به صحرا ها فرار
داشت گویا ثابت و سیار اختر کربلا
من نگویم گوش ها شد پاره گوشواره چه شد ؟
من شنیدم ماجرا را دیده بهتر کربلا
تازیانه ، کعبه ، نیزه ، روز محشر شاهدند
عصر عاشورا به زینب بوده محشر کربلا
تازیانه خورد اطفال حسین معجر نداشت
دست بر آن ها زند لشگر نشد در کربلا
در دم مغرب دوباره آفتاب آمد برون
یعنی با نور حسین گردید انور کربلا
تا سر بابا بدیدند اختران برج غم
زیر رو می شد الهی کاش یکسر کربلا
سر ز پشت بوته های خار آوردند برون
رو به سوی راس بابا بود محضر کربلا
همچو پروانه به دور راس بابا پر زدند
شد همین دیدار هم اول هم اخر کربلا
تا که در ویرانه ی شام آمد آن شه یک شبی
شد همان ویرانسرا بر دیده منظر کربلا
بر رقیه میهمان آمد پدر آن نازنین
جان سپرد آنجا نیامد بار دیگر کربلا
بسیار عالی خسته نباشید با ارزوی موفقیت بیشتر برای شما